- یعنی چطوری ؟
انگشتش را داخل شکاف دیوار گچی فرو میکند ، با شستش آن را می تراشد و روی سکو می تکاند . « من احساس میکنم همه ، خود جعلیشون رو نشون میدن . همه ی ما تو عمق وجودمون خراب و داغونیم . فقط ، بعضیامون میتونیم اینو بهتر از بقیه پنهان کنیم . »
نمی دانم نشئگی اش شروع شده یا اینکه درون نگر شده است . بهرحال ، من با هیچ کدام مشکل ندارم . مکالمه های مورد علاقه ی من ، مکالمه هایی هستند که هیچ پاسخ واقعی ای ندارند .
می گویم : « من فکر نمی کنم یه کم ملاحظه کاری چیز بدی باشه . واقعیت بی پرده همیشه قشنگ نیست . »
وقتی ما خارج گود هستیم ، برایمان آسان است که باور کنیم اگر ما بودیم و کسی با ما بد رفتاری میکرد ، بدون لحظه ای فکر کردن ، او را ترک میکردیم . آسان است که بگوییم اگر کسی با ما بد رفتاری میکرد ، ما دیگر نمیتوانستیم او را دوست داشته باشیم ، در حالیکه ما جای آن شخصی نیستیم که آن فرد بد رفتار او را دوست دارد .
وقتی اولین بار چنین چیزی را تجربه میکنیم ، اینکه از فردی که با ما بد رفتاری کرده ، متنفر شویم ، کار چندان آسانی نیست زیرا بیشتر وقت ها آن ها برای ما یک موهبت هستند .
( ما تمامش میکنیم _ کالین هوور )
*** باز هم از اون کتابایی که به شدت پیشنهاد میشه ...
#102...برچسب : نویسنده : rainbowsilence بازدید : 118